مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

عشق مامان و بابا

کلاغ پر 11

اینها بازی هایی هستن که مبینا تقریبا از خرداد و گرم شدن هوا باهاشون تو تراس سرگرم بود. بازی با آبرنگ و استفاده از قلم مو میتونه برای بچه ها سرگرکننده باشه و در عین حال تمرکز بچه ها رو برای گرفتن قلم مو و استفاده از اون به چالش میکشه. این عکس اولین باری هست که مبینا با قلم مو و آبرنگ آشناشد البته یک بار قلم مو رو داده بودم دستش تا با رنگ انگشتی رو دیوار حموم نقاشی بکشه ولی خیلی تمایلی نشون نداد و ترجیح داد تا با همون انگشت رو دیوار طرح بزنه. برای دخترکم خیلی جالب بود که باید اول قلم مو رو میزد تو آب بعد رنگیش میکرد واین اصول براش لذت بخش بود و واقعا رفته بود تو ژست یه نقاش حرفه ای ولی از اونجا که رنگ ها به شادابی و پرنگی پاستیل یا رنگ ا...
3 شهريور 1392

اولین سکته ی من

امروز پنجمین سالگرد ازدواجمون بود امروز من و دخترم داشتیم تو میلاد نور میچرخیدیم که در یک چشم برهم زدن که به آنی نکشید دیدم مبینا نیست و چون نبودنش خیلی سریع اتفاق افتاد تنها چیزی که به ذهنم رسید دزدیده شدن بود و ولاغیر.وحشت زده فقط میدویدم.رفتم سمت راست به طرف در پاساژ به دوتا جوون که جلوی در بودن گفتم دخترم نیست گم شده شلوار لی بلوزه بلوزه... نتونستم به زبون بیارم، یادم بود چی پوشیده بود ولی نمیتونستم برای حرف زدن تمرکز کنم بهم گفتن برو اطلاعات دویدم دیدم کسی توش نیست باز دویدم تو همون بوتیک گفتم دخترم اینجا نیست؟ اتاق پرو، پشت دخل گفتن نه. اینبار که از بوتیک بیرون اومدم دویدم سمت چپ باز نبود برگشتم جلوی همون بوتیک اینار دویدم راهرو ر...
14 مرداد 1392

پیشرفت های دخترم تا 25 ماهگی

دیروز داشتیم با مبینا کتاب میخوندیم براش توضیح دادم که میمون و فیل و ... جز حیوانات هستن و ما جز آدم ها بعد شب من و باباش کنار هم نشسته بودیم که یهو پرید بغلمون من هم از فرصت استفاده کردم گفتم بگذار مفهوم خانواده هم براش توضیح بدم گفتم مبینا ما یه خانواده هستیم،دخترم چی جوابم و بده خوبه؟!!!  میگه نه ماخانواده نیستیم ما آدمیم سیر صعودی بله گفتن مبینا از ابتدا تا به حال:نه←ب ب (دوتا ب با فتحه پشت سر هم)←ب له له (تو دو بخش ب و له رو دوبار تکرار میکرد←بببببله(ب رو خیلی میکشید)←بله تازه بله ها انواع مختلف هم داره بله تعجبی،بله سوالی،بله کوتاه و... وقتی کار بدی میکردی و من میپرسیدم کی کرده میگفتی من و من هم بخاطر...
10 مرداد 1392

کلاغ پر 10

تواین قسمت از کلاغ پر میخوام چندتا از وسایل کمک آموزشی که تویادگیری رنگ و ریاضی و مفهوم اندازه کاربرد دارن معرفی کنم اولیش این استوانه های چوبی هست که ما باهاش بازی های مختلفی انجام میدیم مثلا دسته بندی براساس رنگ یا دسته بندی براساس اندازه یا مرتب کردن از کوچیک به بزرگ   دومیش هم این ژتون های شمارش هست که ما بیشتر برای یادگیری تناظر یک به یک ازش استفاده میکنیم ولی باز میشه ازش براساس ابتکارخودتون بازی های دیگه هم انجام بدید.انداختن ژتون هابه داخل میله هاباعث میشه که دقت کودک بالا بره و کمک به تقویت هرچه بیشتر هماهنگی چشم ها و دستها این وسیله کمک آموزش میتونه تا دوران ابتدایی هم همراهتون باشه سومیش دومینوی ا...
1 مرداد 1392

تولد دو سالگی

دختر قشنگم تولدت مبارک با تو قشنگترین احساس ها رو تجربه کردم دخترم عاشق میزشه بخاطرهمین مجبور شدیم کیک تولدش رو بگذاریم رو میزش دو سال پیش همچین روزی من دخترم رو تو آغوش گرفتم و بوییدم و بوسیدم و از شیره جانم بهش دادم و چقدر زود گذشت متولدین 25 خرداد نی نی وبلاگی ...
26 خرداد 1392

کلاغ پر 9

یک روز صبح که اصلا حال و حوصله درست و حسابی نداشتم فکر کردم که چطوری اوقات دخترکم رو پر کنم و چیزی که به ذهنم رسید درست کردن خمیر و خمیر بازی بود،چون واقعا انرژی بازی های هر روز صبحمون رو نداشتم.پس دست بکار شدم و خمیر درست کردم و طبق معمول با گواش رنگشون کردم و اون ها رو در اختیار دخترکمان گذاشتم و خودم با دوربینم به نظاره نشستیم.اون وسایل کنار مال بسته ی خمیر بازی هست که من هنوز خمیرهاش رو در اختیار مبینا نگذاشتم،چون بنظرم خمیرش یک مقدار سفت هست و هنوز برای دست های ظریف دخترکم زودهست. این هم گلی که دخترم به تقلید از گلی که مامانش درست کرده داره درست میکنه.چیزی که خوشم اومد خلاقیتش تو انتخاب رنگ متفاوت و نوع خاص گلبرگ ها هست،من برای سا...
7 خرداد 1392

کلاغ پر 8

هدف از آموزش تقویت انگشتان دست برای کسب توانایی نوشتن نتایج دیگر کسب شده از انجام آموزش:بالا رفتن تمرکز با دنبال کردن نقطه چین ها، کسب مهارت کشیدن خط راست، یادگیری اعداد به همراه شمردن هدف از آموزش یادگیری اعدا به همراه شمردن نتایج دیگر کسب شده:تقویت حس لامسه با لمس کردن و فشرده کردن ابرها در دست این پم پم ها رو خودم درست کردم با استفاده از یک تکه ابر و برش زدن،میتونید برای جذابترشدن پم پم ها اونها رو با گواش یا هررنگ دیگه ای رنگ کنید بعداز بازی میتونید با بازی یکی برای من یکی برای تو و یکی برای عروسک تناظر یک به یک رو به کودک یاد دهید بازی چاپ خیلی راحت و مفرح وسایل لازم دوعدد سیب زمینی و چند ت...
22 فروردين 1392

کلاغ پر 7

بازی جدیدی که بامبینا انجام دادیم،خیلی ساده بود.این بازی مفهوم فضا روکه یکی از پایه های علم فیزیک هست به بچه ها اموزش میده.اولین کاری که کردیم این بود که چندتا از این مجله های تبلیغات که درخونه ها می اندازن جمع کردیم و تمام عکس های صورت رو از توش جدا کردیم،چون هنوز قیچی گرفتن برای مبینا زود هست خودم این بخش رو انجام می دادم واز مبینا میخواستم که عکس ها رو جمع کنه،که خود اینکار براش جالب بود و درهین کار راجع به حالات صورت ها براش توضیح میدادم،مثلا این دختره چقدر اخمو هست یااین داره میخنده،دندون هاش رو و گاهی هم ازش میخواستم که اجزاء صورت عکسها رو بهم نشون بده و بعد یه کاغذ A4 رو جلوی دخترم گذاشتم و پشت عکس ها چسب کاغذ می زدم و می دادم به مبی...
6 دی 1391

کلاغ پر 6

رو انگشت هاتون شکلک بکشید و بااون دقایق شادی با بچه ها داشته باشید. بازی با گیره و پر و خالی کردن اون از ظرف در دار،هم می تونیدمفهوم پر و خالی رو به بچهها یاد بدید و هم می تونید توانایی هماهنگی چشم و مغز رو با قطار کردن و ساختن شکل های مختلف رو زمین بالا ببرید.بهاین صورتکه یه برگه بردارید و روش یهخط مستقیم بکشید و از کودک خودتون بخواید که گیره ها رو رو خط براتون بچینه.همچنین شمارش رو با بچه ها تمرین کنید و بعد ازاونها بخواید بشمرن و دونه دونه ظرف رو پر کنن. بازی با سایه برای بچه ها خیلی لذت بخشه،اگر با مبینا یک ساعت هم سایه بازی کنم اصلا خسته نمیشه.میتونه سایه با نور خورشید که از پنجره اتاقتون مهمون خونتونه باشه یا سایه ای که لام...
12 آذر 1391

کلاغ پر 3 و 4 و 5

خیلی وقته از بازی هایی که باهم میکنیم برات ننوشتم،آخه مگه بازی میگذاره مامان دو دقیقه بیکار بشه. یه بازی ای که با دخترم تجربه اش کردیم خمیر بازی بود،چون هنوز احتمال این رو میدم که دست یا خمیر رو به دهانش ببره خودم این خمیر رو درست کردم که اتفاقا وقت زیادی هم نبرد و برخلاف ذهنیتم خیلی هم خوب در اومد،یه مقدار از خمیر رو جدا کردم و بهش آب لبو زدم(چون دخترم داره  رنگ ها رو یاد میگیره من ترجیح میدم که هر هفته با یه رنگ باهم بازی کنیم) لمس خمیر در ابتدا براش جالب بود و خیلی با احتیاط باهاش بازی میکرد،تا زمانی که من بهش گفتم مامی میتونی فشارش بدی ببینیم چه اتفاقی میافته،اون موقع بود که کلی از له کردن خمیر لذت برد،طبق معمول من گذاشتم اول خو...
28 آبان 1391